تحویلم نده

ساخت وبلاگ
شده ست ماه تمامی هلال کوچک من به گُل نشسته بهارش نهال کوچک من هنوز می وزد عطر بهار لیموهاش رسیده تر شده آن پرتقال کوچک من ببند پنجره را ماه من! هوا سرد است نترس! باز بیا زیر بال کوچک من فقط به خاطر لبخند کودکانه ی توست شده ست خیس اگر دستمال کوچک من م تحویلم نده...
ما را در سایت تحویلم نده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dobaitee بازدید : 98 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 16:51

در می زنم انگار نه انگار، کسی نیستپس آن طرف این همه دیوار کسی نیست؟ پرسیدم از انسانِ پریشانِ نخستین می گفت که عمری است در این غار کسی نیست چندی است دبستان شده از هلهله خالی در قصه ی دهقان فداکار کسی نیست مردم همه از سایه ی همسایه گریزان در این همه پ تحویلم نده...
ما را در سایت تحویلم نده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dobaitee بازدید : 130 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 16:51

بگذار چشم غنچه به لبخند وا شودشاید دری به سمت خداوند وا شود بستیم سیب سرخ به نارنج های دوست ای کاش بخت این همه پیوند وا شود سر می رسد دوباره بهار از سفر اگر از دست و بال چلچله ها بند وا شود یک استکان چای برای جهان بریز تا اخم بقچه های پر از قند وا ش تحویلم نده...
ما را در سایت تحویلم نده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dobaitee بازدید : 93 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 16:51

از بس شدم آزرده می خندم

با خنجری بر گرده می خندم

با چهره ی بشاش می گریم

با حالتی افسرده می خندم

دیروز گاو مش حسن زایید

امروز گاوش مرده، می خندم

مانند یک شاگرد تنبل که

بُز دفترش را خورده می خندم

همسایه دیشب از حیاط ما

پیژامه ام را برده می خندم

این روزها بدجور خوشحالم

مثل گلی پژمرده می خندم

عبدالحسین انصاری

تحویلم نده...
ما را در سایت تحویلم نده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dobaitee بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 16:51

ای سرزمین سوخته خاکسترت به چند؟یک لحظه خوابِ راحتِ در بسترت به چند؟ خمیازه ی کشیده به اندازه ی خلیج!یک دم هوای هلهله در بندرت به چند؟ چوب حراج بر سر تاریخ تا کجا؟جغرافیای گم شده ی کشورت به چند؟ سرباز سینه سوخته ی مرز پرگهر!پرسیده ای فروخته شد سنگرت ب تحویلم نده...
ما را در سایت تحویلم نده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dobaitee بازدید : 122 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 16:51

نام من در گوش سنگینش طنین انداخته زندگی بر زخم‌هایش ذرّه‌بین انداخته روی لبخندش چروک افتاده، انگاری خدا بر تن آرام اقیانوس چین انداخته برق صد مینای خوشرنگ است در چشمش،بگو کِی بر این انگشتر رویا نگین انداخته؟ گاه چون ابرند، گاهی آفتاب این دست‌ها بارها تحویلم نده...
ما را در سایت تحویلم نده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dobaitee بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 16:51

هر سال با شروع غریبانه ی بهارزل می زنم‌ به پنجره ی خانه ی بهار دیگر در این ولایت بی کوچه باغ نیستیک سرو قد کشیده ی دیوانه ی بهار آن روزها گذشت که در کوچه های ماسر می گذاشت پنجره بر شانه ی بهار می ایستاد مثل سپیدار در نمازگلدان لب پریده به شکرانه ی به تحویلم نده...
ما را در سایت تحویلم نده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dobaitee بازدید : 109 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 16:51

من آن سیاه و سپیدم که دوستت دارمچقدر رنج کشیدم که دوستت دارم تو سرو سربه هوای همیشه سرسبزیمن آن جنون زده بیدم که دوستت دارم گسستی و نگسستم چرا که دل بستمبریدی و نبریدم، که دوستت دارم به شوق گام تو سر را گذاشتم بر خاکاز عمق خاک شنیدم که دوستت دارم به تحویلم نده...
ما را در سایت تحویلم نده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dobaitee بازدید : 76 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 16:51